-
هرچی آرزوی خوبه مال تو - افشین یداللهی
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 15:48
هرچی آرزوی خوبه مال تو هرچی که خاطره داریم مال من اون روزای عاشقونه مال تو این شبای بی قراری مال من منم و حسرت با تو ما شدن تویی و دلهرم از رها شدن آخر غربت دنیاست مگه نه اول دو راهی آشنا شدن تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود دلتو شکسته بودن همه ی قصه همین بود میتونستم با تو باشم مثل سایه مثل رویا اما بیدارمو بی تو...
-
بهار یعنی از این لحظه حرف تو باشد - رزیتا نعمتی
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 07:24
بهار یعنی از این لحظه حرف تو باشد گُلی میان دو سنگ پیادهرو باشد تو از سفر برسی واکنی بساطت را همیشه روی زمین آسمان وِلو باشد علف درون ستونهای نیمکت بدمد پرنده در سخنش اهل شعر نو باشد بهار میرسی ای میوه بهشتی من اگرچه ساعت مردم عقب جلو باشد بیا که برگ درختان عمر میترسند که فصل آمدنِ تو پس از درو باشد رزیتا نعمتی
-
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد - محمد علی بهمنی
سهشنبه 22 اردیبهشت 1394 18:15
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه نشینم من و بیت غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد من حسرت پرواز ندارم به دل آری در من قفسی هست که می خواهدم آزاد ای باد تخیل ببر آنجا غزلم را کش مردم آزاده بگویند مریزاد من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد آرام چه می جویی از این زاده اضداد؟ می خواهم...
-
دل، که دایم عشق میورزید رفت - عراقی
سهشنبه 22 اردیبهشت 1394 15:41
دل، که دایم عشق میورزید رفت گفتمش: جانا مرو، نشنید رفت هر کجا بوی دلارامی شنید یا رخ خوب نگاری دید رفت هرکجا شکرلبی دشنام داد یا نگاری زیر لب خندید رفت در سر زلف بتان شد عاقبت در کنار مهوشی غلتید رفت دل چو آرام دل خود بازیافت یک نفس با من نیارامید رفت چون لب و دندان دلدارم بدید در سر آن لعل و مروارید رفت دل ز جان و...
-
هرچند پیش روی تو غرق خجالتند - اصغر معاذی
سهشنبه 22 اردیبهشت 1394 11:03
هرچند پیش روی تو غرق خجالتند چشمان این غریبه فقط با تو راحتند بانو...به بی قراری شاعر ببخش اگر این شعرها به حضرت چشمت جسارتند آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران لبخندهات...حس نجیب زیارتند دور از نگاه سرد جهان...دست های من با بافه های موی تو سرگرم خلوتند دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد از حرف دل پُرند...اگر بی شکایتند بی خواب...
-
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد - شهریار
دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 18:18
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد الحق آراسته خلقی و جمالی دارد درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه تشنه میمیرد و شخص آب زلالی دارد زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست زنده آنست که با دوست وصالی دارد من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول گر تو را از من...
-
ندیدهام رخ خوب تو، روزکی چند است - عراقی
دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 14:23
ندیدهام رخ خوب تو، روزکی چند است بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است به یک نظاره به روی تو دیده خشنود است به یک کرشمه دل از غمزه ٔ تو خرسند است فتور غمزه ٔ تو خون من بخواهد ریخت بدین صفت که در ابرو گره درافکند است یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای که صدهزار چو من دلشده در آن بند است مبر ز من، که رگ جان من بریده شود...
-
خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله - هاتف اصفهانی
دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 08:37
خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله در طرف چمن ساقی دوران می عشرت در ساغر گل کرده و پیمانه ٔ لاله بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران بر لاله و گل در و گهر بیخته ژاله وز شوق رخ و قامت تو پیش گل و سرو بلبل کند افغان به چمن فاخته ناله ای دلبر گلچهره که مشاطه ٔ صنعت بالای گل از سنبل تر بسته...
-
بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله - هاتف اصفهانی
دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 08:34
بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله ولی ماهی که دارد گرد خویش از مشکتر هاله خدا را رحمی از جور و جفایت چند روز و شب زنم فریاد و گریم خون کشم آه و کنم ناله هاتف اصفهانی
-
انگار غزل آب نباتی شده باشد - حسین زحمتکش
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 18:44
انگار غزل آب نباتی شده باشد وقتی که دو تا لب قر و قاطی شده باشد لب های تو با طعم انار است و دو چشمت شیری ست ...که کم کم شکلاتی شده باشد این طور نگاهم نکن ، انگار ندیدی ! شهری پی عشق تو دهاتی شده باشد من با تو خوشم با نمد بر سر دوشم بگذار که عالم کرواتی شده باشد یک بار به من حق بده ، لب های کبودم در لیقه ی موهات دواتی...
-
کسی با"موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟ - حسین زحمتکش
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 17:59
کسی با"موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟ کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟ کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟ کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟ تمام شهر در جشن "تماشا"ی تو حاضر شد تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من برایت دستمال کاغذی بودم،ولی آیا کسی در لحظه ی...
-
آسمان آبی عرفان من چشمان توست - محمد سلمانی
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 16:53
آسمان آبی عرفان من چشمان توست اختر تابنده ی کیهان من چشمان توست در حضور چشمهایت عشق معنا میشود اولین درس دبیرستان من چشمان توست در بیابانی که خورشیدش قیامت می کند سایبان ظهر تابستان من چشمان توست در غزل وقتی که از آیینه صحبت می شود بی گمان انگیزه ی پنهان من چشمان توست من پر از هیچم پر از کفرم پر از شرکم ولی نقطه های...
-
اما من آن مورم که همواره به دنبال رسیدن بود - محمدعلی بهمنی
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 15:27
در گوشه ای از آسمان ابری شبیه سایه ی من بود ابری که شاید مثل من آماده ی فریاد کردن بود من رهسپار قله و او راهی دره تلاقی مان پای اجاقی که هنوزش آتشی از پیش بر تن بود خسته مباشی پاسخی پژواک سان از سنگ ها آمد این ابتدای آشنایی مان در آن تاریک و روشن بود بنشین ! نشستم گپ زدیم ام نه از حرفی که با ما بود او نیز مثل من...
-
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم - محمدعلی بهمنی
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 15:25
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت که در این وصف زبان دگری گویا نیست بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما غزل توست که در قولی از آن ما نیست تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست شب که آرام تر از پلک تو را می بندم در...
-
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی میداشت
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 11:09
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی میداشت تا به جانش میخواندی : نام کوچکی تا به مهر آوازش میدادی، همچون مرگ که نام کوچکِ زندگیست . ... احمد شاملو 9 مرداد 68 از دفتر: مدایح بی صله کتاب: گزینه اشعار/احمد شاملو ، انتشارات مروارید ، چاپ دهم 1388
-
ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻳﻚ ﺭﻭﺯﻧﺪ - شمس لنگرودی
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 09:55
ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻳﻚ ﺭﻭﺯﻧﺪ ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﺒﻲ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﺎﻥ... شمس لنگرودی
-
بر خاکم اگر پا نهد آن سرو خرامان - هاتف اصفهانی
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 08:44
بر خاکم اگر پا نهد آن سرو خرامان هر خار مزارم زندش دست به دامان شاهان همه در حسرت آنند که باشند در خیل غلامان تو از خیل غلامان زاهد چه عجب گر زندم طعنه نداند آگاهی از احوال دل سوخته خامان هاتف اصفهانی
-
تو را لمس کرده ام - سید علی صالحی
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 17:42
من تو را لمس کرده ام من که متبرک ام کرده اند از ترانه های شیراز من که تمامی این سال ها یکی لحظه حتی خواب به راهم نبرده است من دست برداشته و پا بریده توام تو ماه ابرینه پوش من دست خط شفای سروش هی دختر خواب های بی رخصت بی تاب هرچه برهنگی خوشه خزانی انگور در این جهان تنها یکی واژه کافی بود تا آدمی از تماشای تو تمام تو از...
-
کنار تو تنهاتر شده ام - سهراب سپهری
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 16:58
کنار تو تنهاتر شده ام از تو تا اوج تو ، زندگی من گسترده است از من تا من ، تو گسترده ای با تو برخوردم ، به راز پرستش پیوستم از تو به راه افتادم ، به جلوه ی رنج رسیدم و با این همه ای شفاف و با این همه ای شگرف مرا راهی از تو به در نیست زمین باران را صدا می زند من تو را سهراب سپهری
-
این صبح ، این نسیم - سیدعلی صالحی
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 16:12
این صبح ، این نسیم این سفرهی مهیا شدهی سبز این من و این تو ، همه شاهدند که چگونه دست و دل به هم گره خوردند یکی شدند و یگانه تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد ، آمدی و آمدیم اول فقط یک دل بود یک هوای نشستن و گفتن یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن یک هنوز با هم ساده رفتیم و نشستیم ، خواندیم و گریستیم بعد یکصدا شدیم هم...
-
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست - عراقی
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 12:01
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟ که از نظارگیان ناله و فغان برخاست به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز که رستخیز به یکباره از جهان برخاست بدین صفت که تو آغاز کردهای خونریز چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست ! بیا و آب رخ از تشنگان دریغ مدار طریق...
-
مرا فریاد کن
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 11:25
قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن ... احمد شاملو
-
مرا تو بی سببی نیستی
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 11:06
مرا تو بی سببی نیستی. به راستی صلتِ کدام قصیده ای ای غزل؟ ستاره باران ِکدام سلامی به آفتاب از دریچه ی تاریک؟ کلام از نگاه تو شکل می بندد خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی! پس ِ پشت ِمردمکان ات فریاد کدام زندانی ست که آزادی را به لبان برآماسیده گل سرخی پرتاب می کند؟ ورنه این ستاره بازی حاشا چیزی بدهکار آفتاب نیست....
-
کافور - محمدعلی بهمنی
سهشنبه 8 اردیبهشت 1394 18:40
بوی کافور گرفتم نفحاتی بفرست با توام-عشق! گلابانه حیاتی بفرست هر چه از خاک سرودم-به سماعم نکشاند هم از افلاک برایم کلماتی بفرست هم-اگر شاخه نباتانه غزل هایم نیست دلخوشی های مرا حب نباتی بفرست هم برای من ِ خود رفته به غرقابه و-هم خیل در چاه ِ من افتاده ،نجاتی بفرست ذات و ذرات من ای دشت! عطش زاده توست نیل اگر هم عطشم...
-
من با توام - سید علی صالحی
سهشنبه 8 اردیبهشت 1394 17:45
من با توام می خواهم آغشته عطر تو زندگی کنم این رد عطر توست که از حیرت بادهای شمالی شب را به بوی بابونگی برده است تو کیستی که تاک تشنه از طعم تو به تبریک می ... آمده است سید علی صالحی
-
کاری باید کرد - سیدعلی صالحی
دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 17:47
کاری باید کرد دیر میشود کاری باید کرد برف راه را پوشانده است باد مثل همیشه نیست تا هوا روشن است باید از این ظلمت بیهوده بگذریم دارد دیر میشود من خواب دیدهام تعلل سرآغاز تاریکی مطلق است سیدعلی صالحی
-
برای آخرین بار - افشین یداللهی
دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 17:37
برای آخرین بار ، خداکنه بباره تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار حالا که با تو هستم ،...
-
خوب است با گوش تو دنیا را شنیدن - رویا باقری
یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 08:39
خوب است با گوش تو دنیا را شنیدن گاهی تو را در کوچه های شعر دیدن آهوی بازیگوش چشمان تو بودن، هی لابلای حرف های تو دویدن این زندگی با ما نمی سازد وگرنه من را چه به از چشم های تو بریدن؟ باری ست بی تو زندگی بر شانه هایم سخت است گاهی این نفس ها را کشیدن بی تو کماکان می تپد این قلب خسته ... نه! فرق دارد این تپیدن با تپیدن...
-
رویای کلمات بی رویا - سید علی صالحی
سهشنبه 1 اردیبهشت 1394 17:46
رویای کلمات بی رویا می خواستم چشم های تو را ببوسم تو نبودی ، باران بود رو به آسمان بلند پر گفت و گو گفتم : تو ندیدیش ؟ ! و چیزی ، صدایی صدایی شبیه صدای آدمی آمد گفت : نامش را بگو تا جست و جو کنیم نفهمیدم چه شد که باز یک هو و بی هوا ، هوای تو کردم دیدم دارد ترانه ای به یادم می آید گفتم : شوخی کردم به خدا می...
-
حقیقت این است که من - سیدعلی صالحی
سهشنبه 1 اردیبهشت 1394 16:27
حقیقت این است که من هرگز در زندگی سد راه کسی نبوده ، نیستم ، نخواهم بود من می دانم دیر یا زود به ری را خواهم پیوست چشم به راه من نباشید با این حال یقین دارم که بعد از مرگ دوباره باز خواهم گشت وصیت واژه های خود را برای شما باز خواهم خواند من این راه را هزاران بار با باد رفته و با باران باز آمده ام مسیری که به منزل...