-
تو اگر جرم منی درد کشیدن دارد - جواد نعمتی
پنجشنبه 12 بهمن 1396 08:10
واژه ها از لب گیرات شنیدن دارد سرنوشت گل سرخ است که چیدن دارد رود بین من و تو خط تر فاصله هاست پل اگر نیست دلم قصد پریدن دارد برج زیبا و بلندیست ولی بی تردید سروِ نازِ قدِ رعنایِ تو دیدن دارد این غزلها همه تقدیمی چشمت بودند طعم لبهات در این ورطه چشیدن دارد به توو عشق تو نزدیک شدن ممنوع است وهمین فعل ، تداوم ، به...
-
زمستان ست - مهدی اخوان ثالث
سهشنبه 10 بهمن 1396 15:31
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است . کسی سربرنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را . نگه جز پیش پا را دید نتواند، که ره تاریک و لغزان است . وگر دست محبت سوی کس یازی، به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛ که سرما سخت سوزان است . نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک . چو دیوار ایستد در پیش چشمانت . نفی...
-
توکجایی؟ - احمد شاملو
سهشنبه 10 بهمن 1396 11:37
- توکجایی؟ در گستره ی بی مرز این جها ن تو کجایی؟ - من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام : کنار تو . - تو کجایی؟ در گستره ی ناپاک این جهان تو کجایی ؟ - من در پاک ترین مقام جهان ایستاده ام : بر سبزه شور این رود بزرگ که می سراید برای تو ! احمد شاملو
-
مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سر و پایت - حسین منزوی
یکشنبه 8 بهمن 1396 14:56
مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سر و پایت مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطش هایت مرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزم مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت مرا رودی بدان و یاری ام کن تا درآویزم به شوق جذبه وارت تا فرو ریزم به دریایت کمک کن یک شبح باشم مه آلود و گم اندر گم کنار سایه ی قندیل ها در غار رویایت خیالی, وعده ای ,وهمی...
-
خدای را ناخدای من - احمد شاملو
شنبه 7 بهمن 1396 11:53
خدای را ناخدای من ! مسجد من کجاست ؟ در کدامین دریا کدامین جزیره ؟ -- آن جا که من از خویش برفتم تا در پای تو سجده کنم و مذهبی عتیق را چونان مومیائی شده ئی از فرا سوهای قرون به ورد گونه ئی جان بخشم . مسجد من کجاست ؟ با دست های عاشق ات آن جا مرا مزاری بنا کن ! احمد شاملو
-
قرار بود یکی از میان شما - سید علی صالحی
جمعه 6 بهمن 1396 15:39
قرار بود یکی از میان شما برای کودکانِ بی خوابِ این خیابان فانوسِ روشنی از رویای نان و ترانه بیاورد . قرار بود یکی از میانِ شما برای آخرین کارتُن خوابِ این جهان گوشه ی لحافی لبریز از تنفس و بوسه بیاورد . قرار بود یکی از میانِ شما بالای گنبدِ خضرا برود، برود برای ستارگانِ این شبِ خسته دعا کند . پس چه شد چراغِ آن همه...
-
هر کجـــا مـــرز کشیدند، شمـــا پُل بزنید - نجیب بارور
جمعه 6 بهمن 1396 12:11
هر کجـــا مـــرز کشیدند، شمـــا پُل بزنید حرف "تهران" و "سمرقند" و "سرپُل" بزنید هرکه از جنگ سخن گفت، بخندید بر او حرف از پنجـــره ی رو به تحمــل بزنید نه بگویید، به بتهای سیاسی نه، نه ! روی گــور همه ی تفرقـــهها گُل بزنید مشتی از خاک "بخارا" و گِل از "نیشابور " با...
-
با فنجانی چای هم می توان مست شد! - حسین پناهی
جمعه 6 بهمن 1396 09:53
با فنجانی چای هم می توان مست شد ! اگر اویی که باید باشد، باشد ... حسین پناهی
-
فرقی میان کافر و گبر و مسلمان نیست - نجیب بارور
جمعه 6 بهمن 1396 09:14
فرقی میان کافر و گبر و مسلمان نیست این مرزها، جز بر مراد مرزبانان نیست گیرم که هندو یا مسلمان یا یهود استی بیارزشی گر باورت بر اصل انسان نیست قابیل بعد از کشتن هابیل میدانست مسوول هرکاری که خود کردیم شیطان نیست حالا عبث دانی مرا، یا مرتدم خوانی اما خدا از خلقتم دانم پشیمان نیست کوهِ خطا در پیش عفوش کمتر از کاه است...
-
خداوندا مرا این بار ارضا می کنی یا نه ؟! - علیاکبر یاغیتبار
پنجشنبه 5 بهمن 1396 15:06
خداوندا مرا این بار ارضا می کنی یا نه ؟ ! بگو قلب مرا آغوش دریا می کنی یا نه ؟ ! هوس کردم که با تریاک و بنگ و باده بنشینم دوباره سور و ساتم را مهیّا می کنی یا نه ؟ ! ببین! من یوسفم امّا، کمی تا قسمتی ناپاک مرا مهمان آغوش زلیخا می کنی یا نه ؟ ! مرا ای اوّلین و آخرین زنجیر شوریدن رها از طعنه ها، زخم زبان ها می کنی یا نه...
-
زنی تنها - فروغ فرخزاد
سهشنبه 3 بهمن 1396 15:35
و این منم زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین و یأس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی این دستهای سیمانی زمان گذشت زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت چهار بار نواخت امروز روز اول دیماه است من راز فصل ها را میدانم و حرف لحظه ها را میفهمم نجات دهنده در گور خفته است و خاک ‚ خاک پذیرنده اشارتیست به آرامش...
-
تو با آنها که می گویند فرق کاملی داری - نجمه زارع
سهشنبه 3 بهمن 1396 11:24
تو با آنها که می گویند فرق کاملی داری بگو از آن من باشد اگر ،عشقی ،دلی داری هوا سرد است می دانم زمستان باز می آید دلم می خواست می گفتی که آن سو منزلی داری به چشمانت نمی آید که زخمی در تنت باشد تو هم مانند من آیا غمی یا مشکلی داری؟ معمایی ست تقدیرم که با آن سخت درگیرم دل من غافل است آیا دل ناغافلی داری؟ دلم در پیچ وتاب...
-
امشب هوس کردم برایت چیز بنویسم - علیاکبر یاغیتبار
دوشنبه 2 بهمن 1396 15:02
امشب هوس کردم برایت چیز بنویسم با سینهای از خون دل لبریز بنویسم شاید تو از من انتظاری سبزتر داری امّا فقط خوش دارم از پاییز بنویسم میخواهم از بیمصرفی، تکرار، خودرویی از بوتههای هرزهی جالیز بنویسم تا خون قلبت را کفِ دستم بیاشامم اصرار دارم با بیانی تیز بنویسم تاریک گفتن پیشازاینها مستحبّی بود اینبار واجب شد که...
-
اگر - قیصرامین پور
دوشنبه 2 بهمن 1396 11:29
راستی در میان این همه اگر تو چقدر بایدی ...!! قیصرامین پور
-
پیش از تو - احمد شاملو
دوشنبه 2 بهمن 1396 09:03
پیش از تو صورت گران بسیار از آمیزهیِ برگها آهوان برآوردند؛ یا در خطوطِ کوه پایهئی رمهئی که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه نهان است؛ یا به سیری و ساده گی در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود گوزنی را گرسنه که ماغ میکشد . تو خطوطِ شباهت را تصویر کن : آه و آهن و آهکِ زنده دود و دروغ و درد را. ـــ که خاموشی تقوای ما نیست...
-
کنون که وضعیت روزگار عادی نیست - علیاکبر یاغیتبار
یکشنبه 1 بهمن 1396 15:03
کنون که وضعیت روزگار عادی نیست بیا چو بید بلرزیم اگرچه بادی نیست دلاوری کن و خوش باش، پهلوانپنبه که خون رستمِ ما گردنِ شغادی نیست به دستخوردهی مردم بیا و راضی باش اگر نصیب تو یک عشق انفرادی نیست بهشت نسیه خریدیم و دلخوشیم به آن مسلّم است که این فکر اقتصادی نیست مزاج دمدمی تو بیانگر این است به وعدههای خدای تو...
-
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت - هوشنگ ابتهاج
یکشنبه 1 بهمن 1396 11:59
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد...
-
چشم هایم را می بندم و تمام جهان می میرد - سیلویا پلات
یکشنبه 1 بهمن 1396 10:58
چشم هایم را می بندم و تمام جهان می میرد پلک می گشایم و همه چیز از نو زاده می شود به گمانم تو را در ذهن ساخته ام ستاره ها رقصان با جامه های آبی و سرخ سو سو می زنند و سیاهی مطلق چهار نعل درونشان می تازد چشم هایم را می بندم و تمام جهان می میرد خواب دیدم در بستر سحرم می کنی برایم از ماه می خوانی و مرا دیوانه وار می بوسی...
-
نگران نباش - علی ایلکا
یکشنبه 1 بهمن 1396 07:43
نگران نباش حال من خوب است، بزرگ شده ام و دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم آموخته ام،که این فاصله ی کوتاه، بین لبخند و اشک نامش زندگیست آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود راستی، بهتر از قبل دروغ می گویم ... حال من خوب است خوب ِ خوب ... دکلمه علی ایلکا دانلود دکلمه دانلود کلیپ
-
هرچی که باشه میگذره- رها اعتمادی
شنبه 30 دی 1396 08:04
مثل قطاری از رو پل مثل یه مادر از خودش مثل هر آدمی که از این زندگی خسته شدش مثل یه سوز یخ زده تو سرمای زمستونی مثل شبایی که همش حس میکنی تو زندونی مثل مثل زمین خوردن رو سنگ فرش زندگی مثل عذاب کشیدن از مورفین یک وابستگی هر چی که هست هرچی که هست یادت نره هرچی که باشه میگذره میگذره .. مثل همین نمایشی که زندگی شناختیمش...
-
کفش، ابتکار پرسه های من بود ! - حسین پناهی
سهشنبه 26 دی 1396 09:49
کفش، ابتکار پرسه های من بود ! و چتر، ابداع بی سامانی هایم ! هندسه، شطرنج سکوت من بود ! و رنگ، تعبیر دل تنگی هایم ! حسین پناهی
-
باید میرفتم از یادت - رها اعتمادی
سهشنبه 26 دی 1396 08:34
باید میرفتم از یادت باید میموندی در یادم تا شاید تا شاید باورم میشد تو زندونه تو آزادم تا شاید با حضور تو از این غصه کمی کم شه مروره خاطره هامون شبی با گریه مرهم شه باید میرفتم از یادت باید میرفتم از یادت تا توو زندونه تو جا شم نمیخوام عاشقم باشی نمیخوام عاشقم باشی فقط فرصت بده باشم همین نزدیکیایه تو با ماه و آه و...
-
مرا تو بی سببی نیست - احمد شاملو
سهشنبه 26 دی 1396 07:45
مرا تو بیسببی نیستی . بهراستی صلتِ کدام قصیدهای ای غزل؟ ستارهبارانِ جوابِ کدام سلامی به آفتاب از دریچهی تاریک؟ کلام از نگاهِ تو شکل میبندد . خوشا نظربازیا که تو آغاز میکنی ! پسِ پُشتِ مردمکانت فریادِ کدام زندانیست که آزادی را به لبانِ برآماسیده گُلِ سرخی پرتاب میکند؟ ــ ورنه این ستارهبازی حاشا چیزی بدهکارِ...
-
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکیست - نجیب بارور
دوشنبه 25 دی 1396 09:15
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکیست شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکیست ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکیست ما اگرچون شاخهها دوریم از هم عیب نیست ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکیست از درفش کاویان آواز دیگر میرسد : بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکیست چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی مکتب...
-
صدایم کن - نیکى فیروزکوهى
یکشنبه 24 دی 1396 07:46
صدایم کن اعجاز من همین است نیلوفر را به مرداب می بخشم باران را به چشم های مرد خسته شب را به گیسوان سیاه سیاه خودم و تنم را به نوازش دست های همیشه مهربان تو صدایم کن تا چند لحظه دیگر آفتاب می زند و من هنوز در آغوش تو نخفته ام نیکى فیروزکوهى
-
دیوونه کیه؟ - حسین پناهی
چهارشنبه 20 دی 1396 09:32
دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ جونور کامل کیه؟ واسطه نیار، به عزتت خمارم حوصلهی هیچ کسی رو ندارم کفر نمیگم، سوال دارم یک تریلی محال دارم تازه داره حالیم میشه چیکارهام میچرخم و میچرخونم ٬ سیارهام ! تازه دیدم حرف حسابت منم طلای نابت منم تازه دیدم که دل دارم، بستمش ! راه دیدم نرفته بود ، رفتمش جوونهی نشکفته رو ، رستمش...
-
خداحافظ! - حسین پناهی
سهشنبه 19 دی 1396 09:47
سلام خداحافظ ! چیز تازه ای اگر یافتید، بر این دو اضافه کنید تا بل باز شود این در گم شده بر دیوار . حسین پناهی
-
من نمى دانم این بى راهه - سید علی صالحی
سهشنبه 19 دی 1396 07:39
من نمى دانم این بى راهه سرانجام کجا خواهد رسید، اما مردم بعضى مى گویند : هر کسى تحملِ این تاریکى را ندارد مجبور نیست آخرین کبریتِ خود را روشن کند . پیشگوىِ پیادگانِ خسته آیا شب هاى طولانى دیگرى پیش بینى نکرده است...!؟ سید علی صالحی
-
که ایستاده به درگاه - خسرو گلسرخی
دوشنبه 18 دی 1396 11:06
که ایستاده به درگاه ...؟ آن شال سبز را ز ِ شانه ی خود بردار بر گونه های تو آیا شیارها زخم سیاه زمستان است ... ؟ در ریزش مداوم این برف هرگز ندیدمت زخم سیاه گونه ی تو از چیست ؟ آن شال سبز را ز شانه ی خود بردار ، در چشم من ، همیشه زمستان است ... خسرو گلسرخی
-
ﺯ ﺣﺪ ﺑﮕﺬﺷﺖ ﻣﺸﺘﺎﻗﯽ ﻭ ﺻﺒﺮ ﺍندﺭﻏﻤﺖ ﯾﺎﺭﺍ - سعدی
دوشنبه 18 دی 1396 09:24
ﺯ ﺣﺪ ﺑﮕﺬﺷﺖ ﻣﺸﺘﺎﻗﯽ ﻭ ﺻﺒﺮ ﺍندﺭﻏﻤﺖ ﯾﺎﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺻﻞ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺍﯾﯽ ﮐﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ٔ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻼﺝ ﺩﺭﺩ ﻣﺸﺘﺎﻗﺎﻥ ﻃﺒﯿﺐ ﻋﺎﻡ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ ﻣﮕﺮ ﻟﯿﻠﯽ ﮐﻨﺪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻏﻢ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺷﯿﺪﺍ ﺭﺍ ﮔﺮﺕ ﭘﺮﻭﺍﯼ ﻏﻤﮕﯿﻨﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺴﮑﯿﻨﺎﻥ ﻧﺒﺎﯾﺴﺘﯽ ﻧﻤﻮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ سعدی