شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

سلام کوچه حضور است، غروب سرد می میرد


سلام کوچه حضور است، غروب سرد می میرد

تمام کار قصه همین است، غرور مرد می میرد

 

کسی ترانه ی من را برای خواب دزدید

و این کلام درونم بدون درد می میرد

 

غزل  به نام درخت و شروع قصه پاییز

در انتهای غزل هم درخت زرد می میرد

 

هزار شب نخوابیدم به شوق دیدن چشمت

شب هزار و یکم شد ببین که مرد می میرد