ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
غزل در نزد من هر چند جان شعر ایرانی ست
تغزل در چنین ایام اما راوی ما نیست
تغزل لهجهی عشق استو با هرگویشی زیباست
بدا ، در باورم ، اینک ، صدای عشق زیبا نیست
ندیدی ، یا نه ؟ بر تصویر ها دیدی ، مباد اما –
ببینی او که روزی هم خروش ات بود حالا نیست
ببینی رو برویت ایستاده با نگاهی گنگ
و در پشت نقابش هیچ ازآن ایام پیدا نیست
وَ تو شک کردهای بر دیدهات در خویش میگویی
زبانم لال ، آیا اوست ؟ آیا هست ؟ آیا نیست ؟
و شاید او هم از خود پرسش بی پاسخی دارد
برایش فرصت تحلیل این ناگفتنی ها نیست
مبادا ، یا نه – هر چه بادا باد ، فرقش چیست ؟
زمان شرمساری ، چشم ها وقتی که بینا نیست
غزل می ماند و وقت تغزل می رسد ، حیفا
نگاهی که برایش فرصت دیدار فردا نیست
محمد علی بهمنی