شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

دومن دزو بالا دزه - ابوطالب هاشمی


ای صاحب دنیا و دین, ای خالق هستی خدا

دنیا خراب وابی بگو, تا حجتت جل تر بیا

برج عدالت رومبسه, اوضاع حق واچومبسه

رحم و مروت عمریه, وابیدن مث کیمیا

مردونگی وابید کم ,جی شادینه پر کرده غم

مردم دنیسن فکر هم, تو عیش و تو وقت عزا

فرضن یجی مرده کسی ,سیش میکنن شیون بسی

ده خونه اوتر تر ها سی ,دست پای گل می نهن حنا

رونق گرفته کار بد, رد کرده بد جنسی ز حد

تا جایی که ور هم ننترن ,زندگی کنند چند تا کاکا

 

آینده سازل مملکت ,پاک ترک کردن میزو کت

و جای علم و معرفت ,افتادن دینده  خطا

هیچ رحم و هیچ انصاف نیست ,صد دل یه دل توش صاف نیست

اسلاممون جز لاف نیست ,نومی فقط وش مونده جا

پا بل منه بازارو بین, سی کو چطوری مومنین

گوش می برن صبح تا پسین, اما یواش و بی صدا

بزاز مکارِ دغل , متری نهاده زیر بغل

مث طلحه من جنگ جمل سی کشتن خلق خدا

بقال اگر حالش خشه, رنگش و سرخی مث تشه

مال چند برابر می کشه,ری جنس و می ندازش و ما

بدتر و همش زرگری, استاد فن گوش بری

می بره گوش مشتری, طوری که تپ خونش نیا

رفتم دم خیلی دکون, دیدم بسی جنس گرون

اما به جون همه مون, نیدم گرون تر از دوا

بدتر و وضع حونمون, اوضاع داروخونمون

باور کنیتو بعضش, عطاری کل عبداله

دومن دزد و بالا دزن ,نوکر دز و آقا دزن

کشور سر اندر پا دزن ,غیر از خدا رحمش بیا

مانل بشر نیستیم شریم ,ولا ز غولک بدتریم

سر دوست و دشمن می بریم ,سی مال دنیای بی وفا

آخر یه روزی آسمون ,سی محض کارل زشتمون

ویبو مثل آتشفشون ,سیمون بلا  پس هم ایا

حالم خراب و درهمه ,پرتا پر لارم غمه

هرچی بگم بازم کمه ,از کار و بار ناروا

طالب ز زور شعر و گپ ,کی راس میبو دست چپ

فعلا حقیقت کرده تب ,تا بین چه می خواهد خدا