ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من خستهام
خسته از آینه، از آدمی، از آسمان
مگر تحمل یک پرنده کوچک خانهزاد
یک پرنده جامانده از فوج بارانخورده بیبازگشت
تا کجای آسمان تمام رویاهاست؟
من بریدهام
بریده مثل باران تنبل عصر آخرین جمعه خرداد
بریده مثل شیر ماسیده بر پستان آهوی مضطرب
بریده مثل باد، باد خسته به بنبست نشسته دی ماه
بریده مثل تسبیح دوره گردی کور بر سنگفرش بیچراغ
حالا هی بگو برو خانه چراغ بیاور!
«چراغ ما هم در همین خانه شکسته است»
دروغ میگویم؟
هی دوست دانای من!
فقط بگو کی وقت رفتن فرا خواهد رسید؟
سید علی صالحی