شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

شهر را پر کرده اندوه عمیق انتظار - مریم ناظمی


شهر را پر کرده اندوه عمیق انتظار

صد زمستان خانه دارد پشت چشمان بهار

 

سبز یا خاکستری دیگر چه فرقی می‌کند؟

خاطراتم گم شده در زیر باران غبار

 

خواستم با قاصدک‌ها همسفر باشم ولی

خواب ماندم پابه‌پای ساعت شماطه‌دار

 

بغض دارد سینه‌ام را تکّه تکّه می‌کند

آی ابر چشم من! یا خشک شو یا که ببار

 

هرچه من تشویش دارم خنده داری بر لبت

تا به کی باید بنالم از تو و از روزگار؟؟

 

بی‌خیالی، بی‌خیالی، بی‌خیالی، بی‌خیال

بی‌قرارم، بی‌قرارم، بی‌قرارم، بی قرار

 

مریم ناظمی