ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن
یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
من رفته از میانه و او در کنار من
با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست
جانا، ز آرزوی تو جانم به لب رسید
بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست
گر بوسهای از آن لب شیرین طلب کنم
طیره مشو، که چشمهٔ حیوانم آرزوست
یک بار بوسهای ز لب تو ربودهام
یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست
ور لحظهای به کوی تو ناگاه بگذرم
عیبم مکن، که روضهٔ رضوانم آرزوست
وز روی آن که رونق خوبان ز روی توست
دایم نظارهٔ رخ خوبانم آرزوست
بر بوی آن که بوی تو دارد نسیم گل
پیوسته بوی باغ و گلستانم آرزوست
سودای تو خوش است و وصال تو خوشتر است
خوشتر ازین و آن چه بود؟ آنم آرزوست
ایمان و کفر من همه رخسار و زلف توست
در بند کفر مانده و ایمانم آرزوست
درد دل عراقی و درمان من تویی
از درد بس ملولم و درمانم آرزوست
عراقی