شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

چشم می گذارم - اصغر معاذی


چشم می گذارم

می شمارم آخرین نفسهایم را

قایم می شوی...

خوب می دانم کجای سینه ی منی

اما هربار دلم خواسته از من ببری...

چشم می گذاری

خودم را گم می کنم جای همیشگی ـ داخل کمد لباسهایت ـ

در آغوش پیراهنی با دکمه های باز

جایی که هیچ وقت نخواهی پیدایم کنی تا خوابم ببرد...

گاهی می ترسم از تاریکی!

چشم از من برندار...!

 

اصغر معاذی