شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

نام من عشق است آیــا می‌‏شناسیدم؟ - حسین منزوی


نام من عشق است آیــا می‌‏شناسیدم؟

زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟


بـــا شما طـــــــــی‌‏کـــــرده‌‏ام راه درازی را

خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟


راه ششصدســاله‌‏ای از دفتر "حــافظ  "

تا غزل‌‏های شما، ها! می‌‏شناسیدم؟


این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیده‌است

من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم


پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر

اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم


می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را

همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم


اینچنین  بیگــــانه از من  رو  مگردانید

در مبندیدم به حاشا!، می‌‏شناسیدم!


من همان دریایتان ای رهروان عشق

رودهای رو به دریـــا! می‌شنـاسیدم


اصل  من بــــودم ,  بهــانه بود  و فرعی بود

عشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌‏شناسیدم؟


در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من!

من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدم


مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام

با همین دیدار حتی می‌‏شنـاسیدم


من همانم, آَشنــای سال‌‏هـای دور

رفته‌‏ام از یادتان!؟ یا می‌‏شناسیدم!؟

 

حسین منزوی