شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

می‌زند باران به انگشتِ بلورین - احمد شاملو


می‌زند باران به انگشتِ بلورین

ضرب

با وارون شده قایق

 

می‌کشد دریا غریوِ خشم

می‌خورد شب

بر تن

از توفان

به تسلیمی که دارد

مُشت

 

می‌گزد بندر

با غمی انگشت.

 

تا دلِ شب از امیدانگیزِ یک اختر تهی گردد

ابر می‌گرید

باد می‌گردد

 

 

احمد شاملو