ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
خسته ام...ازخود گریزانم...نمی دانم چرا؟
غم زده بر جسم بی جانم...نمی دانم چرا؟
باد،گویی ریشه ام را سست و بی جان کرده است!
همچو برگی دست طوفانم...نمی دانم چرا؟
روزگاری در سرم سودای جنگل بود و حال
تک درختی در بیابانم...نمی دانم چرا؟
من که خود "دنیای باران" بودم اینک اینچنین
تشنه ی یک قطره بارانم...نمی دانم چرا؟
سهم من از زندگی جز درد و ناکامی نبود...
من دلیلش را نمی دانم...نمی دانم چرا؟
گرچه تو روح مرا در هم شکستی! باز هم
با تو هستم،با تو می مانم...نمی دانم چرا...؟!!!
لیلا مهذب