شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد - علی صفری


همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد

که یک سر در پشیمانی، سری هم در وفا دارد

 

میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم

که ثابت می کند یک دست هم، گاهی صدا دارد

 

نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد

که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد

 

تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثیست

ازآنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد

 

یقین دارم کسی ظرف دعا را جابه جا کرده

تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد

 

 

علی صفری

بی تو جای خالی ات انکار می خواهد فقط - علی صفری


بی تو جای خالی ات انکار می خواهد فقط

زندگی لبخند معنا دار می خواهد فقط

 

چشمها به اتفاق تازه عادت می کنند

سر اگر عاشق شود ، دیوار می خواهد فقط

 

با غضب افتاده ام از چشم های قهوه ایت

حال و روزم قهوه قاجار می خواهد فقط

 

حق من بودی ولی حالا به ناحق نیستی

حرف حق هر جور باشد دار می خواهد فقط

 

نیستی حتی برای لحظه ای یادم کنی

انتظار دیدنت تکرار می خواهد فقط

 

بغض وقتی می رسد ، شاعر نباشی بهتر است

بغض وقتی گریه شد ،خودکار می خواهد فقط

 

چشم های خیسم امشب آبروداری کنید

مرد جای گریه اش سیگار می خواهد فقط

 

علی صفری