شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

بی هیچ یادی از خاطر تو سر بر میارم می گریم - سالواتوره کوازی‌مودو

 

بی هیچ یادی از خاطر تو سر بر میارم می گریم

فرشتگان خاموش  

بامن راه میسپارند

اشیاء

نفس ندارند

و هر صدایی به سنگ بدل شده است

سکوت آسمانهای فراموش

نخستین آفریده تو

نمی داند

اما رنج میبرد

 

سالواتوره کوازی‌مودو


این همه پیچ - مارگوت بیکل


این همه پیچ

این همه گذر
این همه چراغ
این همه علامت

و همچنان استواری در وفادار ماندن

به راهم
خودم
هدفم
و به تو
وفایی که مرا
و تو را
به سوی هدف
راه می نماید.

مارگوت بیکل



تا آن هنگام که فصل آخر - مارگوت بیکل


تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد .
 

مارگوت بیکل



فقط نیاز دارم - پائولو کوئلیو


الان 

فقط نیاز دارم 

بغلم کنی،

حرکتی به قدمتِ خودِ بشریت

که معنایش خیلی فراتر از تماس دو بدن است...

در آغــــوش گرفتن 

یعنی 

از حضورِ تو اِحساس تهدید نمی کنم،

نمی ترسم این قدر نزدیک باشم،

می توانم آرام بگیرم،

در خانه یِ خودمم،

اِحساسِ امنیت می کنم

و کنارِ کسی هستم که درکم می کند...

می گویند هر بار کسی را گرم در آغوش می گیریم،

یک روز به عمرمان اضافه می شود!

پس لطفا مرا بغــــل کـــن...


پائولو کوئلیو


در وجود هر کس - مارگوت بیکل


در وجود هر کس 
رازی بزرگ نهان است.
داستانی،
راهی ،
بیراهه
یی،

طرح افکندن این راز
-راز من و راز تو
، راز زندگی-
پاداش بزرگ تلاشی پُر حاصل است.

 

مارگوت بیکل



هرگز نمی توانی - ایلهان برک


هرگز نمی توانی
سن یک زن را از او بپرسی
چرا که او هم نمی داند
سنش با شب هایی که
بغض کرده و گریسته
چقدر است.
ایلهان برک

همین جا بمان عشقم! - ایلهان برک


همین جا بمان عشقم!

همین گونه که هستی.

بمان

و تنها  به من نگاه کن.

نگاه کردن عشق است...

برهنه ام!

برهنه ام تا برای تو راه باشم،

این گونه برهنه و تن به تن.

بگذار نفس‌هایم روی تن ات سیر کند،

چشم‌هایت، سینه های برهنه ات، لب‌هایت.

همین گونه بیا

و در بسترم کنارم بخواب

و ببوس مرا بی وفقه.

باز هم بلندبلند ببوس مرا.

آری،

عشق همین سفرهای طولانی را می طلبد.

هر لحظه سوی خود بکِش مرا.

بکِش تا بدانم سهم توام،

تا بدانی سهم منی.

این گونه محکم،

این گونه گرم سمت خود بکِش مرا.

 

ایلهان برک