شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

تو بودی - شمس لنگرودی


آن که از برابرمان گذشت ، باز نیامد ، نه زمان

که تو بودی.

امروز هم

صبح وپرندگان در زدند و پاسخی نشنیدند

امروز هم

صدای پای رهگذران را شنیدیم و تو خاموش بودی

امروز هم

درست ساعت هشت

کرکره ها را کشیدیم

لابه لای سرخس ها و گلابی ها

انجا که تو خوابیده بودی

زمان بود

تخت بود

تو نبودی.



لبخند چاک چاک 

شمس لنگرودی