شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

جنگجو - شهیار قنبری


شعری بر آب ، دشنه در خواب

اسبی در مه ، مهتاب در مرداب

زخمگاه آهو ، چشم براه جادو

جنگجو ، جنگجو

از آشتی بگو

عقاب بی پر ، بستر خاکستر

طاووس در آتش ، سرداری بی سر

چه شد؟ چه شد؟ پایان قفس

چه شد؟ چه شد؟ نور مقدس

جنگجو ، جنگجو

از آشتی بگو

پای این کتیبه ی شکسته

پا دراز کن ای همیشه خسته

کنار ستون های در خونگاه

دست ما جان پناه

خوشترین ساز در راه

مرا ببر به کوچه ی حمید

مرا ببر به تخت جمشید

دبستان جهان تربیت

ببر به کلاس آخر تبعید

جنگجو ، جنگجو

از آشتی بگو……

 

شهیار قنبری