شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

سوگلی عشق - نصرت رحمانی


شیرین

سوگلی عشق

بالا بلند

گیسو کمند

از لابلای جنگل مژگانم

از ماورای منشور های سرشکم

رنگین کمان پیکر عریانت

تطهیر می کند ، امواج چشم را

شیرین

ای طاقه ی حریر

جام شراب پیر

این چشمه سار ، راهی دراز بریده

از شیب تا نشیب پریده

قلبش

با قلب تشنه ی فرهاد بی شکیب تپیده

بنگر به چشمه سار

فریاد آتش است

خون خورده تیشه ای

با صخره های سخت به حال نیایش است

زیباییت مدام به حد ستایش است

از قطره تا حباب

از برکه تا سراب

خواهان خواهش است

چون بیستون که زیر تیشه ی فرهاد

در کار کاهش است

 

نصرت رحمانی