ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
با زبان گریه از دنیا شکایت می کنم
از لب خندان مردم نیز ، حیرت می کنم
از گِلی دیگر مرا شاید پدید آورده اند
در کنار دیگران احساس غربت می کنم
بی سبب عمر گرانم را نبخشیدم به عشق
من به هر کس دشمنم باشد محبت می کنم
سرگذشتم بس که غمگین است حتی سنگ ها
اشک می ریزند تا از خویش صحبت می کنم
بهترین نعمت سکوت است و من ِ بی همزبان
با زبان واکردنم کفران نعمت می کنم
سجاد سامانی