شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

بانوی عصر آهنی و می شناسمت - یاسر اکبری


بانوی عصر آهنی و می شناسمت

جلاد خوشگل منی و می شناسمت

 

تاریک ،سر به زیر ، مه آلود، بی خیال

صبح عبوس لندنی و می شناسمت

 

انگار قند توی دلم آب می کنند

وقتی که زنگ می زنی و می شناسمت

 

می دانم از شکنجه من شاد می شوی

آخر زنی ، زنی ، زنی و می شناسمت

 

یک روز صبح بی که خداحافظی کنی

دل را یواش می کنی و می شناسمت

 

یاسر اکبری