شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

این قهوه هم سرد شد - روزبه معین

این قهوه هم سرد شد،

حتما باز هم پشت آن ترافیک همیشگی گیر کرده ای...

می دانی جانم،

 انتظار کشیدن دلهره دارد،

دلهره از اینکه نیایی.

اما چشیدن این قهوه سرد ترسناک است!

بعضی چیزها نباید از دهن بیفتند،

چون دیگر طعم گذشته را ندارند،

 من از خیلی دیر آمدن می ترسم.

بگذریم،

 شنیده ام

فردا خیابان ها خلوت است،

پس قرارمان فردا،

ساعت هفت،

همان کافه همیشگی...

 

روزبه معین