شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

صدایم کن - نیکى فیروزکوهى


صدایم کن

اعجاز من همین است

نیلوفر را به مرداب می بخشم

باران را به چشم های مرد خسته

شب را به گیسوان سیاه سیاه خودم

و تنم را به نوازش دست های همیشه مهربان تو

صدایم کن

تا چند لحظه دیگر آفتاب می زند

و من هنوز در آغوش تو نخفته ام

 

نیکى فیروزکوهى


صدایم کن - نیکی‌ فیروزکوهی


صدایم کن

اعجاز من همین است

نیلوفر را به مرداب می‌‌بخشم

باران را به چشم‌های مردِ خسته

شب را به گیسوانِ سیاهِ سیاهِ خودم

و تنم را به نوازشِ دست‌هایِ همیشه مهربانِ تو

صدایم کن

تا چند لحظه ی دیگر آفتاب میزند

و من هنوز در آغوش تو نخفته ام


 

نیکی‌ فیروزکوهی