ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
با مرجانها در عمق دریاها لرزیدیم
با کوسه ها خروارها تُن آب را باله زدیم
با امواج به ساحلها کوبیدیم
دنیای سرخ و سیاه خزهها را بر صخرهها روییدیم
با ابرها بارها با پرندهها بر شاخهی نارونها قاقار کردیم
ترکیدیم با انارها و سیرسیرکها
وزیدیم...
ترسیدیم...
درخشیدیم...
و درخشیدیم با ستارگان نیمه شب تا کجا... کجا !
میبینی؟ میبینی تا کجا میرفتیم و برمیگشتیم !
اکنون چنگ میزند بر نم روح انسانی رویاهایمان
خزههای سبز سفر
خیس باران به سوی پنجرههای مه گرفته سرازیر میشویم
میبینی تا کجا با آب آمدهایم!؟
با قایق بی پارو!؟
خوابم میآید...
نه
از عشق سخن گفتن برای آدمی هنوز خیلی زود است...
خیلی زود...
حسین پناهی