شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

دنیای بهتر- پوریا شیرانی


آیینه ام همیشه و هرقدر بشکنم

جای تو زخم ‌می‌خورم و جا نمی زنم،

 

حالا که عشق بال دلم را شکسته است

چاهی به عمق باورِ پرواز می کنم!

 

من زخمی از قصورِ زمینم که تیر غیب

از هر کمان رها شده خورده‌ست بر تنم

 

فردای من تصور دنیای بهتری ‌ست

امروز اگر به دورِ خودم پیله می‌تنم

 

باید به دست حادثه‌ای زیر ‌و ‌رو شوم

تقدیر را به‌پای غرورم بیفکنم

 

اینجا هزار قله ی بی فتح مانده وُ

آن فاتحی که نام از او می‌بری منم!

 

وقتی نهان شده به قفا دست دوستی

رحمت به دشنه ای که عیان کرد دشمنم...

 

پوریا شیرانی