ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هرگز نمی توانی
سن یک زن را از او بپرسی
چرا که او هم نمی داند
سنش با شب هایی که
بغض کرده و گریسته
چقدر است.
ایلهان برک
همین جا بمان عشقم!
همین گونه که هستی.
بمان
و تنها به من نگاه کن.
نگاه کردن عشق است...
برهنه ام!
برهنه ام تا برای تو راه باشم،
این گونه برهنه و تن به تن.
بگذار نفسهایم روی تن ات سیر کند،
چشمهایت، سینه های برهنه ات، لبهایت.
همین گونه بیا
و در بسترم کنارم بخواب
و ببوس مرا بی وفقه.
باز هم بلندبلند ببوس مرا.
آری،
عشق همین سفرهای طولانی را می طلبد.
هر لحظه سوی خود بکِش مرا.
بکِش تا بدانم سهم توام،
تا بدانی سهم منی.
این گونه محکم،
این گونه گرم سمت خود بکِش مرا.
ایلهان برک