شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

تن تو ظهر تابستونو بیادم میاره - شهیار قنبری


تن تو ظهر تابستونو بیادم میاره

رنگ چشمای تو ظهر تابستون و بیادم میاره

وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

قهر تو تلخیه زندونو بیادم میاره

 

من نیازم تورو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

نفست شعر بلند بودنه

با تو بودن بهترین شعر منه

 

تو بزرگی مثه اون لحظه که بارون میزنه

تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه

تو مثه خواب گل سرخی لطیفی مثه خواب

من همونم که اگه بی تو باشه جوون میکنه

 

من نیازم تورو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

نفست شعر بلند بودنه

با تو بودن بهترین شعر منه

 

تو مثه وسوسه شکار یک شاپرکی

تو مثه شوق رها کردن یک بادبادکی

تو همیشه مثه یک قصه پر از حادثه ای

تو مثه شادی خواب کردن یک عروسکی

 

من نیازم تورو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

نفست شعر بلند بودنه

با تو بودن بهترین شعر منه

 

تو قشنگی مثه شکلایی که ابرا میسازن

گلای اطلسی از دیدن تو رنگ میبازن

اگه مردای تو قصه بدونن تو اینجایی

برای بردن تو با اسب بالدار میتازن

 

من نیازم تورو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

نفست شعر بلند بودنه

با تو بودن بهترین شعر منه

 

شهیار قنبری



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.