شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

مُردم! چقدر فاصله ... آخر نمی‌شود - امیدصباغ نو


مُردم! چقدر فاصله ... آخر نمی‌شود

یک عمر صبر کردم و دیگر نمی‌شود

 

حسّی که سالها به تو ابراز کرده ام

زیر سوال رفته و باور نمی‌شود

 

هرشب اگر چه دسته گلی آب می‌دهی  !

بی فایده ست؛ عشق تناور نمی‌شود

 

ای سوژهء تمام غزل های قبل ازین!

بعد از تو "باز" یارِ کبوتر نمی‌شود

 

افتاده ام درست تهِ چال گونه ات

پای دلم شکسته و بهتر نمی‌شود

 

نابرده رنج گنج میّسر اگر شود

با تار مویی از تو برابر نمی‌شود

 

مصداق شعرِ "بی همگان سر شود" شده

بی تو ولی به شعر قسم، سر نمی‌شود

 

 

امیدصباغ نو


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.