شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود - کاظم بهمنی


کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود

و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود

 

آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم

مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود

 

مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید

خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود

 

هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم

کم نشد فاصله ؛ تقصیر تو هر چند نبود

 

شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول

بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود

 

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت

جای آنها که به دنبال تو بودند نبود

 

بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد

اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود

 

آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته !

کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود

 

 کاظم بهمنی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.