شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

تو ای بهانه ی زیبای هر ترانه ی من - وحید عیدگاه

تو ای بهانه ی زیبای هر ترانه ی من

خلیج من، خزر من، مدیترانه ی من

 

ببین به ذهن درختان راه خانه ی تو

چگونه مانده غزل های عاشقانه ی من

 

به جز خیال تو این روزها که می گیرد

نشانی از شب بن بست بی نشانه ی من

 

خوشا هوای تو و سرپناه آغوشت

که آسمان من این است و آسمانه ی من

 

سیاه داشت به تن چشم تو ولی ننشست

به سوگواری اندوه بی کرانه ی من

 

دلم برای سرودن غم تو را کم داشت

به یادم آمدی و جور شد بهانه ی من

 

به سان برف که بر دوش کاج کوچه نشست

بریز خستگی ات را به روی شانه ی من

 

نمی زنی پر و بالی وگرنه راهی نیست

از آشیانه ی تو تا به آشیانه ی من

 

نیامدی که پس از برگ برگ پژمردن

دوباره گل کند احساس شاعرانه ی من

 

تو باشی و به قدم رنجه ی تو پر بکشیم

من و قناری غمگین زنگ خانه ی من

 

وحید عیدگاه